شاگرد شاگرد آیت الله بهجت برایم نقل می کرد که روزی باغی را هماهنگ می کنند و از ایشان دعوت می کنند ساعاتی تفرج نمایند، با اصرار ایشان را راضی می کنند، جمعی از طلاب خوش گعده را هم خبر می کنند که به ایشان خوش بگذرد! اما ایشان از ابتدا تا انتها در گوشه ای سجاده ای را پهن کردند و مشغول نماز و عبادت شدند و تنها لحظاتی برای صرف ناهار همانجا فارغ از عبادت شدند!
یاد داستانی از علامه طباطبایی افتادم که وقتی ایشان را به باغی دعوت می کنند تمام لحظات مشغول نوشتن کتابشان بودند، وقتی به ایشان می گویند لحظاتی را خوش بگذرانید، گریه می کند و می گوید تمام عمر امام زمان عج به من عنایت داشته است و یک لحظه از ما غافل نبوده چطور لحظاتی از ایشان و وظایفم در قبال ایشان غافل باشم؟!
پدر بزرگم حاج آقا عبدالخالق عبدالهی از علمای کرمانشاه هم اینطور هستند به ندرت قبول می کنند به تفرج روند اما اگر بروند از ابتدا تا انتها مشغول ذکر و مطالعه هستند، خدا سایه ایشان را بر سر خاندان عبدالهی حفظ نماید.
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
درباره این سایت